حرف گیری کردنحَرف گیری کَردَن کنایه از عیب جویی کردن، برای مثال گر انگشت من حرف گیری کند / ندانم کسی کاو دبیری کند (نظامی۵ - ۷۸۳) ادامه... کنایه از عیب جویی کردن، برای مِثال گر انگشت من حرف گیری کند / ندانم کسی کاو دبیری کند (نظامی۵ - ۷۸۳) تصویر حرف گیری کردن فرهنگ فارسی عمید